راستان | امروز محمدرضا شهبازی، مجری مسئلهدار تلویزیون خبر داد که با امیرحسین ثابتی، نماینده پایداریچی مجلس، کافهای در انقلاب، خیابان شانزده آذر راهاندازی کردهاند.
نکته جالب ماجرا اینجاست که سالها کافداری، روزگاری کافهنشینی، در کافه بودن و اهل کافه بودن به نوعی فحش محسوب میشد از طرف رادیکالهای اصطلاحا انقلابی. حالا همین نسخه امروزی رادیکالهای انقلابی تصمیم گرفتهاند که کافه راه بیاندازند، البته از مدتها پیش پایشان به این عرصه باز شده است و هر از چندگاهی خبری میشنویم که فلان مداح یک ساندویچی در هفتتیر راه انداخته، فلان مجری تندرو کافه در انقلاب راه انداخته، انگار که این گروه تصور میکنند حالا که تمام یا حداقل بخشی از منابع عمده کشور را در اختیار دارند میتوانند پایشان را به هر گعده و نحلهای باز کنند.
آنها در حال تصرف فضاهایی هستند که تا پیش از این متعلق به آنها نبوده است، در هر صورت خبر افتتاح کافه مشترک محمدرضا شهبازی و امیرحسین ثابتی که هر دو در شبکههای اجتماعی تا حد خیلی زیادی محبوب نیستند، واکنشهای متناقض بسیاری را ایجاد کرده است، ما در اینجا واکنشهای محدود و قابل انتشار را در ادامه آوردیم و در انتها، به متن محمدرضا شهبازی که به نوعی سانتیمانتال و بدون تعارف به شدت لوس است، اشاره کردیم.
واکنش کاربران فضای مجازی به افتتاح کافه جدید امیرحسین ثابتی و محمدرضا شهبازی را بخوانید:
ادل به زمانی که کافهنشین بودن فحش بود اشاره کرد: آدمهای زیادی در دهههای گذشته به خاطر روشنفکری و تفکری خلاف این تیپ آدمها سالها با لفظ «کافهنشین» مورد عتاب بودن. الان اما جریان انقلابی افراطی خودش کافهباز شده.
محمدحسین صادقی نوشت: بی سر و صدا کتاب فروشی و کافه راه انداختن دادار دودور کردن واسه یه چیزی که اسمش هم «پروژه» است و استفاده از کسایی توش که میدونیم همه حساس میشن.
سلمان اسفندیار به ماجرای سفر قطر امیرحسین ثابتی و شهبازی کنایه انداخت: جام جهانی بعدی نزدیکه ، اونم سفر به جایی که دوسش دارید. پاتوق برای سفرای مفتی و لمپن بازی و خوردن از سفره ی ملت..
ابراهیم به مد شدن باز کردن کافه اشاره کرد و نوشت: ماشالا همه از چپ و از راست، عدالتخواه تا لیبرال، هر کس که گعده ای داره میزنه تو کار کافه. نونش خوبه. نوش جون...
محمدرضا شهبازی با انتشار یک متن با عنوان «به امید ایجاد یک پاتوق فرهنگی جدید» خبر از افتتاح کافه مشترکشان با امیرحسین ثابتی داد که متن کامل آن به شرح زیر است:
محمدرضا شهبازی نوشت: پایین خیابان شانزده آذر، چند مغازه آجر سه سانتی بود که یکیش تابلوی سوره مهر داشت. آنجا شاید اولین پاتوقی بود که برای خرید کتاب و مجله از همان دوره دبیرستان حداقل هفتهای یکبار میرفتم. با اتوبوس از یاخچیآباد میآمدم نازیآباد و بعد خط عوض میکردم و خودم را میرساندم انقلاب و چند ساعتی لای کتابها وول میخوردم. آنجا را چند سال بعد خراب کردند و خدا میداند چقدر غصهام شد. بعدتر فروشگاه جمع و جوری به اسم کتاب صریر شد پاتوق که آنجا را جور دیگری خراب کردند! گفتند چه معنی دارد روی یک کتابفروشی اسم یک ناشر باشد ولی کتابهای همه ناشران را بیاورد! بعد دلم خوش شد به کتابفروشی معارف که آن هم جابجا شد و رفت زیر پل کالج و از مرکزیت افتاد.
بعد از آن چند جوان کتابخوان فروشگاه کیهان را دست گرفتند و یک پاتوق جاندار درست کردند برای ماهایی که خراب کتاب بودیم. بعد ترنجستان و کتابستان و بعد اسمبعضی هنوز هستند و چشم و چراغ راسته انقلاباند. بعضی جابجا شده اند و بعضی از رونق افتادهاند و بعضی هم دیگر خبری ازشان نیست.
اما حالا من و امیرحسین ثابتی تلاش کردیم یک پاتوق به این فهرست اضافه کنیم. امیرحسین چند سالی بود که ویدئوها و کتابفروشی حافظه تاریخی ایرانی را راهانداخته بود. جای کوچکی بود در خیابان مظفر. حالا آوردیمش روبروی سردر دانشگاه تهران و یک کافه نقلی هم زدیم تنگش. امید داریم این کافه کتاب، پاتوقی شود برای اهالی کتاب و فکر و فرهنگ. چند وقتی بود چراغش را روشن کرده بودیم و درش را باز اما کسریهایی داشت که تقریبا برطرف شده. پس، از شنبه ۱۲ آبان رسمیتر شروع به کار میکنیم و غروب همین روز که شب ۱۳ آبان میشود برنامه شعرخوانی ضدآمریکایی داریم و فردایش که شام سیزده آبان است نشست جشن امضای کتاب ایستگاه خیابان روزولت را و صحبتهای نویسندهاش درباره ماجرای تسخیر لانه جاسوسی. دعا کنید چرخش برایمان بچرخد و خیرش به جبهه فرهنگی انقلاب برسد و چراغش برای اهالی کتاب نور چشم باشد. چشم به راهتان هستیم...
برترینها
قاتل گفت: « به خاطر موضوعاتی خاص با یکدیگر درگیر شدیم...
به تازگی عکس متفاوتی از جوانه دلشاد، بازیگر تئاتر و...
روز گذشته پیج دختری که کودک همسری را رواج میداد، بسته...
نکتهای که مصاحبه پزشکیان با تلویزیون داشت در واقع...