راستان | در اولین روز جشنوارهی فیلمِ فجر، فیلم «رگهای آبی» اثر جهانگیرِ کوثری در کاخِ جشنواره برجِ میلاد، برای منتقدان و اهالی رسانه پخش شد. فیلمی پیرامونِ شاعرِ پرآوازه «فروغ فرخزاد»؛ که با واکنشهای متفاوتی روبهرو شده است. برخی از منتقدان آن را جسورانه و خلاقانه توصیف کردهاند که تلاش کرده از روایتی کلیشهای درباره فروغ فاصله بگیرد. اما برخی دیگر معتقدند که فیلم در انتقال احساسات و ویژگیهای منحصربهفرد فروغ، چندان موفق عمل نکرده است.
به گزارش راستان، یکی از مهمترین نقدهایی که به فیلم سینمایی رگهای آبی وارد شده، مبهم بودن ساختار آن است. آیا این فیلم، مستندی درباره فروغ است یا بیشتر درباره خودِ فیلمساز و چالشهایش در ساخت این اثر؟ این مرز باریک باعث شده است که برخی تماشاگران در ارتباط برقرار کردن با داستان دچار سردرگمی شوند.
مشکل بعدی فیلم که به چشم بسیاری آمده است؛ بازی خانم باران کوثری است. منتقدان میگویند او گزینه خوبی برای بازی در این نقش نبوده است. مشکلات متعددی هم مطرح شده است. از ویژگیهای ظاهری تا سبک حرف زدن و البته به عقیده برخی منتقدان، هنر بازیگری. اما میتوان گفت هر بازیگر دیگری هم به جای باران کوثری بود نمیتوانست نقش فروغ فرخزاد را به خوبی دربیاورد، چون زیست او اساسا قابل نمایش در سینمای ایران نیست.
فروغ فرخزاد شاعر زن آوانگاردی بوده است در دوره خود و در این فیلم هم چندین و چند بار به تابوشکنی او اشاره میشود. در جوانی ازدواج میکند، در جوانی طلاق میگیرد، در جوانی به شهرت رسیده و در کانون توجه عمومی است و در همان زمان رابطهای دارد با ابراهیم گلستان. این زندگی را نمیشود در چهارچوب قواعد و مقرراتی که در سینمای ایران وجود دارد به تصویر کشید.
روزنامه هم میهن نیز در مطلبی نوشت: «برای ترسیم پرتره سینمایی فروغ فرخزاد، آوانگاردترین زن معاصر ما، دو چیز نیاز است؛ یکی بستری که بتوان از او گفت، دیگری کسی که فروغ و سینما را بلد باشد. انبان جهانگیر کوثری از هر دو خالی است. نتیجه انبان خالی جهانگیری نه سینما که کلیپی بیمعنیشده از توالی تصاویری بیربط با موسیقیای که قطع نمیشود.
نیاز به گفتن نیست که زندگینامه ساختن چقدر دشوار است، چه بسیار کارگردانان کاربلدی که وقتی سراغ زندگینامه رفتند، درنهایت تلاششان بیشتر از کارهای متوسط نشد. دراماتیز کردن زندگی یک آدم که از یک سو باید با واقعیت زندگیاش پیوند داشته باشد و از سوی دیگر چنان جذاب شده باشد که مخاطب را همراه با داستان شخص همراه کند، بسیار مهم است. جمع این دو، پیوند با واقعیت و جذابیت برای مخاطب، کاری کارستان است. برای همین هم هست که کمتر اثری در جهان میبینید که زندگینامه باشد و جزو آثار شاخص دنیا برشمرده شود.
حتماً که آقای جهانگیری برای تجربه فانتزی کارگردان شدن سرمایه بسیاری دارد؛ از سرمایه مادی تا همسر کارگردان و دختر بازیگر، ولی مجموعه همه اینها نتوانسته به او کمک کند اثری سینمایی خلق کند. اول از همه باران کوثری در نقش فروغ فرخزاد که نه به ظاهر به او شباهت دارد و نه به حرکات و ادا، تماشاچی را به بیرون از زندگی فروغ پرت میکند. بعد از آن هم فیلمی که انگار فیلمنامه ندارد، شخصیتهایی که به نظر دچار توهماند و هرکدام برای خود مشغول صحبت کردن است که صحبتش نه با دیگرانی در فیلم است و نه ربطی به فروغ و به هیچ چیز دیگری دارد.
هرچه جلوتر میرویم وضع بدتر میشود. گویی اصلاً فیلمی شروع نمیشود. داستان موازی فروغ همزمان با ما که امتداد فروغ فرخزاد است هم ایدهای بارها تکرار شده است که در فیلم کوثری اگر به کل حذف شود انگار نه انگار که خانی رفته و خانی آمده. درنهایت هم اصلاً چیزی شکل نمیگیرد که بتوان درباره نقاط ضعف یا قوت آن نوشت. تنها کارکرد فیلم کوثری رسیدن این پیام به دیگرانی است که فعلاً نمیتوان فروغ را به پرده سینما کشید.
ویتگنشتاین رساله منطقی-فلسفی خود را با این جمله به پایان میرساند: «آنچه دربارهاش نمیتوان سخن گفت، میباید دربارهاش خاموش ماند»؛ و این حرف درباره ترسیم تصویری از فروغ بسیار کاربست دارد. زنی که هزینه زیادی برای زیستن مطابق با اندیشهاش پرداخت و در عمر کوتاهش هرگز تن به سانسور نداد.
جفا و بیاخلاقی محض است در حق چنین شخصیتی که بخواهیم به هر زوری شده از او در جایی حرف بزنیم که نه دولت و نه حتی ملت هنوز پذیرای دیدن بدون سانسور او نیستند.»
در این شرایط، یکی از تنها بازماندگانِ خانوادهی فرخزاد؛ به تماشای این فیلم نشست و به آن واکنش نشان داد. «سام فرخزاد» برادرزادهی فروغ فرخزاد؛ با انتشارِ متنی پیرامون «رگهای آبی» نوشت:
«این فیلم نه تنها نتوانست زندگی فروغ فرخزاد را درست روایت کند، بلکه به نوعی خیانت به یاد و خاطره او بود. فروغ، شاعری که با جسارت و صداقت، دنیای شعرِ فارسی را تکان داد، در این فیلم به یک شخصیت فرعی در داستانِ عشقش تبدیل شد! جای خالیِ شعرها، فیلمسازیها و دغدغههای اجتماعیاش در این فیلم به شدت احساس میشد. فروغ، بیشتر از این بود. او زنی بود که با کلماتش مرزها را شکست و با دوربینش واقعیتها را نشان داد. این فیلم نه تنها نتوانست عمقِ وجود او را نشان دهد، بلکه تصویری سطحی و نادرست از او ارائه کرد. به عنوانِ عضوی از خانوادهی فروغ معتقدم این فیلم نتوانست حق مطلب را درباره او ادا کند. فروغ فرخزاد شایسته یک روایتِ واقعی و احترامآمیز بود، نه این داستان عاشقانه کلیشهای و بیعمق.»
شیوا بحیرایی، اولین زن خلبان هلیکوپتر ایران، ادعای...
انتقادات تند و صریح مژده لواسانی مجری مطرح صدا و سیما...
اسفند سال گذشته، خبر ناپدید شدن دختر بچهای هفت ساله...
سکانسهایی از اولین قسمت سریال «آبان» ساخته رضل دادویی...