راستان | زن ۴۵ ساله که در برابر رفتارهای نسنجیده پسر ۲۰ سالهاش عاجز مانده و برای چاره جویی به مرکز انتظامی مراجعه کرده بود، با بیان این که رفیق ناباب پسرم را معتاد کرد و دختری بی حجب وحیا را دربرابر او قرارداد، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت:۲۵ سال از زندگی مشترکم میگذرد و صاحب ۲ فرزند ۲۰ و ۱۹ ساله هستم. دخترم راهی خانه بخت شده است، اما پسر ۱۹ ساله ام برای شرکت در آزمون سراسری تلاش میکرد که ناگهان همه چیز تغییر کرد و زندگی آرام ما به هم ریخت.
«مسعود» پسر درس خوانی بود و مدام در مدرسه و کتابخانه برای ورود به دانشگاه تلاش میکرد. او شاگرد زرنگ دبیرستان بود و ما هم همه امکانات را برای موفقیت او فراهم میکردیم. اما یک روز متوجه شدم که پسرم به جای درس خواندن همواره با گوشی تلفن سرگرم است و حتی گاهی شبها دیر به منزل میآمد و شام نخورده میخوابید. او مدام به بهانه درس خواندن در مهمانیهای خانوادگی شرکت نمیکرد و درخانه تنها میماند و حتی با ما بیرون نمیآمد. در همین روزها با پسری به نام «یعقوب» دوست شده بود که اوقاتش را فقط با او سپری میکرد. در تحصیل به شدت افت کرد به طوری که چند تجدیدی آورد. در این شرایط که بسیار نگران آینده اش بودیم، یک روز به خانه آمد و گفت:عاشق دختری شده ام و میخواهم با او ازدواج کنم! من و همسرم با شنیدن این جمله فقط حیرت زده به هم مینگریستیم و نمیدانستیم چه بگوییم.
«مسعود» ادامه داد: با «یعقوب» در قله کوه سنگی نشسته بودیم که مرا با دختری آشنا کرد. «ترمه» یکی از دوستان دوست دختر یعقوب بود و من هم وقتی زیبایی او را دیدم یک دل نه که صد دل عاشقش شدم... وقتی مسعود عکس آن دختر را به ما نشان داد دیگر ذهنم هنگ کرد. باورم نمیشد که «مسعود» عاشق دختر بی بند وبار و بی حجب و حیایی شده باشد که در مراکز تفریحی خود را به پسران معرفی میکند. هرچه با مسعود صحبت کردیم که این گونه دختران در شأن خانوادگی ما نیستند از سوی دیگر تو نه سربازی رفتهای و نه درآمدی برای ازدواج داری، گوشش بدهکار نبود و به این ازدواج فلاکت بار اصرار میکرد..
یک روز آن دختر به من پیامک زد که «من و مسعود یکدیگر را دوست داریم و من قصد ازدواج با او را دارم!» زمانی که موضوع را به شوهرم گفتم او با عصبانیت به شماره آن دختر زنگ زد ولی «ترمه» در اوج وقاحت به شوهرم گفت: «شعور شما نمیرسد و معنی عشق را نمیفهمید!» دنیا روی سرمان خراب شد به همسرم پیشنهاد دادم درباره آن دختر و خانواده اش تحقیق کند ولی شوهرم گفت:وقتی ما نمیخواهیم پسرمان با او ازدواج کند، دیگر نیازی به تحقیق نیست؛ اما «مسعود» ما راتهدید کرد که به هر طریق ممکن با «ترمه» ازدواج میکند!
در این شرایط متوجه شدم که پدر و مادر آن دختر هم به خاطر همین آشنایی خیابانی بعد از ۵ سال زندگی مشترک از یکدیگر جدا شده اند و داییهای او نیز از دزدان و زورگیران سابقه دار معروفی هستند که همه اعضای بدنشان خالکوبی است و مدام در منطقه شهرک شهید رجایی دعوا و درگیری به راه میاندازند! از سوی دیگر هم وقتی بیشتر در رفتارهای پسرم دقت کردم تازه فهمیدم که او نه تنها به طور پنهانی در پشت بام منزل سیگار میکشد بلکه به مصرف مواد مخدر از نوع گل نیز آلوده شده است و اکنون مشکلات ما از منجلاب یک عشق پوشالی فراتر رفته است و او از قله عاشقی در کوهسنگی به مرداب اعتیاد سقوط کرده است، اماای کاش ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: با راهنمایی و دستورات سرگرد احسان سبکبار (رئیس کلانتری شفای مشهد) تلاش مشاوران و مددکاران اجتماعی برای بررسیهای روان شناختی این ماجرا آغاز شد و پدر ومادر مسعود نیز برای انجام مشاورههای تخصصی به مرکز مشاوره آرامش رضوی پلیس معرفی شدند.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
صبح امروز در حالی که هوای توچال بارانی بود، کوهنوردان...
ویدئویی از مهرداد صدیقیان تحت فشار یک دختر در شبکه...
داماد چینی فیلم خیانت زنش را در تالار عروسی پخش کرد...
جواد خیابانی: بازیکنان تیم ملی می گویند سختی راه را...