
راستان | رسیدگی به یکی از تلخترین پروندههای جنایی سال ۱۴۰2، با کشف جسد خونین زنی جوان در خانهاش در شرق تهران، در حالی در دستور کار بازپرس جنایی تهران قرار گرفت که شوهر این زن از صحنه جنایت گریخته بود و به عنوان تنها مظنون پرونده، تحت تعقیب قضایی قرار گرفت.
جسد متعلق به مهینتاج، زن ۴۱ سالهای بود که چند سالی از ازدواج او با همسرش میگذشت. در ایام عید نوروز و در حالی که تعطیلات به هشتمین روز رسیده بود جسد مهین تاج کشف شد. فردی که نخستین بار تحت تحقیقات جنایی قرار گرفت، مردی جوان به نام کیوان؛ همسایه روبهرویی خانه آنها بود.
کیوان در تحقیقات ابتدایی درباره لحظه کشف جسد گفت:«همچنان در شوک هستم. باور نمیکنم که چنین جنایتی در نزدیکی ما، در خانه روبهرویی، رخ داده باشد. خانوادهام و سایر همسایگان به قدری ترسیده بودیم که چند شب خانه را ترک کردیم.»
کیوان در ادامه روایت خود افزود:«حدود یک سال بود که مهینتاج و همسرش ساکن این ساختمان بودند. آشنایی ما با آنها در حد سلام و احوالپرسی در راهپله بود. رفتار آنها بهظاهر طبیعی به نظر میرسید. شوهرش هر روز صبح او را با خودروی پراید به محل کار میرساند. چند روزی از تعطیلات نوروز گذشته بود که پدر مهینتاج را دیدم. میگفت آمده تا به خانه دخترش سر بزند. صبح روز بعد صدای درگیری از واحد آنها شنیدم. البته در گذشته نیز گهگاه صدای مشاجرهشان را شنیده بودم اما آن را دعوای رایج بین زوجین میدانستم.»
روزی که جنایت رخ داد، همه چیز در ظاهر عادی به نظر میرسید، تا اینکه پدر مهینتاج بار دیگر به ساختمان آمد؛ این بار همراه یک کلیدساز. کیوان میگوید: «پدر مقتول زنگ آیفون خانه ما را زد. او را شناختم. از من خواست که در را برایش باز کنم. گفت کلید خانه دخترش را گم کرده یا به او پس دادهاند. پس از باز شدن در، همراه کلیدساز به طبقه بالا رفت. تنها چند دقیقه بعد، صدای شیون و فریاد بلند شد. جسد خونین مهینتاج وسط هال افتاده بود.»
با اعلام مرگ زن جوان، پلیس و تیم بررسی صحنه جرم به محل اعزام شدند. همسر مقتول در محل حضور نداشت و تلاشها برای شناسایی و دستگیری او آغاز شد. دومین فردی که از جنایت باخبر شد، صاحب سوپرمارکتی در مقابل ساختمان محل وقوع جنایت بود. او گفت:«گاهی این زوج برای خرید به مغازه من میآمدند. شوهر مهینتاج مردی آرام بهنظر میرسید. باورم نمیشد که چنین جنایتی را مرتکب شده باشد. وقتی فریادهای پدر و برادر مهینتاج را شنیدم، فهمیدم اتفاقی ناگوار افتاده است.»
با انجام اقدامات قانونی، جسد مهینتاج پس از سه روز به خانوادهاش تحویل داده شد و به زادگاهش در کوهدشت لرستان انتقال یافت. این در حالی بود که هنوز خبری از شوهر مهینتاج که به عنوان تنها مظنون پرونده تحت تحقیقات قرار داشت نشده بود.
برادر مقتول در بررسیهای اولیه گفت:«خواهرم زن زحمتکشی بود. سالها کار کرده بود و همه پساندازش را صرف زندگی مشترکش کرده بود. از شوهرش هیچ وقت بد نگفته بود. رابطهشان از بیرون عادی به نظر میرسید. ما نمیدانستیم بینشان مشکلی هست. شوهر مهینتاج قبلا ازدواج کرده بود و از ازدواج قبلی خود صاحب یک فرزند شده بود.خواهر من در یک کارخانه بستنی سازی کار میکرد و سعی میکرد زندگیاش را با آبروداری پیش ببرد.»
او درباره روز حادثه افزود:«روز قبل از کشف جسد، شوهر خواهرم با دامادمان تماس گرفت و گفت که در گردنه لواسان است و قصد خودکشی دارد. وقتی دامادمان خواست گوشی را به خواهرم بدهد، تماس قطع شد و دیگر نه از خواهرم خبری شد و نه از او.»
چند روز بعد، شوهر مهینتاج در حالی که اقدام به خودسوزی در جاده لواسان کرده بود، شناسایی و توسط نیروهای انتظامی بازداشت شد. او به بیمارستان منتقل شد و پس از درمان اولیه، تحت بازجویی قرار گرفت. متهم در همان بازجوییهای ابتدایی به قتل اعتراف کرد و اظهار داشت که بعد از قتل به خاطر عذاب وجدان اقدام به خودسوزی کرده بود. با طی روال قانونی در پرونده، متهم برای دفاع از خود پشت تریبون شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران حاضر شد.
در ابتدای جلسه رسیدگی به پرونده پدر و مادر مهینتاج به عنوان اولیای دم تقاضای قصاص داماد خود را کردند. سپس متهم برای دفاع از خود در جایگاه قرار گرفت. او با صدای آرام اما واضح، در پاسخ به سوال قاضی درباره نحوه وقوع حادثه، چنین گفت: «با همسرم زندگی نسبتا آرامی داشتیم.
درگیریهایی کوچک بین ما بود، اما هیچگاه فکر نمیکردم چنین سرنوشتی در انتظارمان باشد. چند روز ابتدایی فروردین به سفر رفته بودیم. همسرم اصرار داشت به اقوامش در شهرستان سر بزنیم. در سفر مشکلی نداشتیم، اما پس از تماس پدر همسرم مبنی بر بیماری، تصمیم گرفتیم به تهران بازگردیم. بعدا مشخص شد حال پدرش خوب بوده است. این موضوع موجب ناراحتی همسرم شد.»
او در ادامه اعترافات خود افزود:«صبح روز حادثه، همسرم مدام از بازگشت به تهران گلایه میکرد. میگفت سفرمان را خراب کردهام. من هم مشغول آماده کردن سالاد بودم و گوجهفرنگی خرد میکردم. عصبی بودم. چاقو ناگهان روی دستم رفت و خون آمد. همین که خون را دیدم، دچار حالتی شبیه جنون شدم.
از جایم بلند شدم، چاقو در دستم بود و در آن وضعیت روحی، همسرم جلو آمد و سعی داشت مرا آرام کند. اما من که دیگر کنترل خود را از دست داده بودم، چاقو را به سمت قفسه سینهاش زدم.ناگهان خون فواره زد و من باور نمیکردم که چنین کاری انجام داده باشم.»
در ادامه جلسه دادگاه، قاضی از متهم پرسید چرا پس از قتل اقدام به خودسوزی کرده است. متهم در پاسخ گفت:«وقتی متوجه شدم همسرم دیگر نفس نمیکشد، دنیا روی سرم خراب شد. من عاشق او بودم. احساس گناه شدید داشتم. نمیدانستم چه کنم. از خانه خارج شدم. ابتدا رگ دستم را زدم، اما زنده ماندم. سپس تصمیم گرفتم خودم را آتش بزنم. در جاده لواسان این کار را کردم اما رهگذران مرا نجات دادند.»
نماینده دادستان پس از ارائه کیفرخواست، خطاب به قضات گفت:«با توجه به اعتراف صریح متهم، دلایل مستند پزشکی قانونی و شهادت بستگان مقتوله، تقاضای قصاص نفس برای متهم دارم.» قضات دادگاه پس از شنیدن دفاعیات متهم، نماینده دادستان و اولیای دم، برای صدور رای وارد شور شدند. نتیجه رای در جلسات آتی اعلام خواهد شد.
رئیس پلیس فتا تهران از دستگیری شیاد مجازی که با بهانه...
نرخ رسمی سود بانکی در کشور بر اساس آخرین مصوبه شورای...
اکبر عبدی، بازیگر باسابقه سینما، تئاتر و تلویزیون که...
استفاده کافور در زمانهای قدیم در سربازی به این دلیل...
مراسم ختم مادر ریما رامینفر با حضور جمعی از هنرمندان...
در ابتدای جلسه رسیدگی به پرونده پدر و مادر مهینتاج...