
راستان | علی ضیا در برنامه «با ضیا» این بار به سراغ یک قاضی سرشناس سابق دادگستری رفته است. حمید گودرزی که حالا وکیل دادگستری است و یکی از پرونده های مهم او وکالت محمدعلی نجفی شهردار اسبق تهران در قتل میترا استاد بود.
به گزارش راستان، حمیدرضا گودرزی قاضی پرونده قاتل سریالی مشهور به «خفاش شب» بوده است. او در این گفت و گو جزییات مهمی از شخصیت وزندگی کودکی خفاش شب را مطرح کرد. او از نقش «زینب» نامادری خفاش شب در شخصیت ضد اجتماعی او پرده برداشت. گودرزی معتقد است: «تجاوز به زنان برای خفاش شب مهم نبود، سلطه بر انسان برای او مهم بود.» گودرزی از تجاوز به خفاش شب در نوجوانی در زندان خبر داد.
حمیدرضا گودرزی در بخش دیگری از سخنان خود از سیستم پلیس و تشخیص هویت در آن سالها برای دستگیری خفاش شب انتقاد کرد.
پرونده «غلامرضا خوشرو کوران کردیه»، مشهور به «خفاش شب» یکی از مهمترین پروندههای جنایی تاریخ پلیس ایران است.
به گزارش راستان، خفاش شب، مرد سابقهداری که در یکم آذر ۱۳۴۲ در یکی از روستاهای قوچان (خراسان) به دنیا آمده بود، کارش را با دزدیهای کوچک شروع کرد. هر بار که دستگیر شد، برای خودش یک نام جدید اختراع کرد. دستگیریاش در سال ۶۱ به اتهام دزدی، آغاز یک سلسله تعقیب و گریز بین او و نیروی انتظامی بود که در آن زمان هنوز سیستم یکپارچهای برای هماهنگی نیروهایش در استانها و شهرستانهای مختلف نداشت.
او که سواد درست خواندن و نوشتن به زبان فارسی را هم نداشت، از راهی که هیچ وقت در مورد آن صحبتی نشد، اندکی انگلیسی و روسی یاد گرفته بود و با همینها بود که مورد اتهام جاسوسی قرار گرفت و برای آن هم مدتی در زندان به سر برد.
بعد از اینکه آزاد شد، همان کاری را که در آن تخصص داشت از سر گرفت؛ دزدی ماشین و خردهریزهای دیگر.
بعد از آن، شهر به شهر گشتن و بارها باز داشت شدن، تجربهاش را بیشتر و بیشتر کرد تا این که ۱۰ سال بعد در ۱۳۷۲ دوباره دستگیر شد. این بار ماجرا جدیتر بود. چند زن جوان شکایتهایی در مورد آدمربایی، تجاوز و دزدیده شدن طلا و پولشان توسط دو سرنشین یک خودروی پیکان طرح کرده بودند. در نتیجه این شکایتها، خوشرو و مرد دیگری به نام علی کریمی بازداشت شدند، مورد اتهام قرار گرفتند، مجرم شناخته شدند و با رأی دادگاه میرفتند که در زندان وکیلآباد مشهد محبوس شوند، اما اتفاق دیگری افتاد.
او از دست پلیس فرار کرد. علی کریمی – همدست خوشور در این پرونده – بنا به حکمی که برای تجاوز به عنف برایش تعیین شد، اعدام شد اما خوشرو دوباره زندگیاش را از سر گرفت، به تهران برگشت و چند سالی زندگی کرد تا بهار ۷۶ سر رسید.
داستان قتلهای زنجیرهای زنان در غرب تهران، تازه از اینجا آغاز میشود؛ از محلههای تازهساز شهرک المپیک، خیابانهای اطراف ورزشگاه آزادی و زمینهای خالی حوالی اتوبان یادگار امام(ره).
اولین جسد، ۱۳ فرودینماه حوالی پارک چیتگر پیدا شد. زن ۵۴ سالهای که بستگانش میگفتند به قصد بهشت زهرا از خانه بیرون رفته بود اما با گردن و دست بریده، در حالی که پیکرش سوخته بود، توسط پلیس پیدا شد.
جسد بعدی در همان فرودین و اینبار در باغی در کرج پیدا شد؛ باز هم قتل با چاقویی که به گردن و سینه اصابت کرده بود و جسدی که سوزانده شده بود.
«الهه» دختر جوانی که در زمان مرگ ۲۴ ساله بود، مقتول سوم خفاش شب محسوب میشد. او را که قصد داشته برای عیادت یک بیمار به بیمارستان برود، با پیکری سوخته حوالی منطقه اوین پیدا کردند.
طعمه بعدی خفاش، یک مادر و کودک بودند. جسدها در بلوار آسیا پیدا شد. مادر به همان شیوه قبلی کشته شده بود و دختر هفت ساله را خفه کرده بودند.
سومین نفری که در خرداد کشته شد، «پرند » یک دانشجوی دندانپزشکی بود. او از همدان به تهران آمده بود که شبانه در ترمینال دزیده شد. جسد سوخته او را در حالی که دست و پایش بسته شده بود حوالی بولوار آسیا پیدا کردند.
مقتول بعدی، زنی ۵۵ ساله بود. پیکر سوخته «قدمخیر » را هم در حالی که ضربههای چاقو به سینه و گردنش خورده بود، حوالی بزرگراهی در حال ساخت در غرب تهران پیدا کردند.
در این میان، زنان و دخترانی هم بودند که قاتل آنها را دزیده بود اما شاید از بخت بلند، آنها توانسته بودند فرار کنند؛ با این حال همچنان تلاشها برای بازداشت کسی که خواب را از چشم پلیس میگرفت، به نتیجه نرسیده بود؛ آن هم در حالی که نگرانی از اینکه اعلام هشدارهای امنیتی باعث نگرانی بیشتر شود، مانع اطلاعرسانی در مورد پرسه یک قاتل زنجیرهای در شهر میشد.
به گزارش راستان، با این همه، در همیشه روی یک پاشنه نمیچرخد. تیرماه سال ۷۶، گشتیهای یک پایگاه بسیج محلی در پونک به مردی که اطراف یک پارک سعی میکرد قفل در یک ماشین را باز کند مشکوک شدند و وقتی او سعی کرد فرار کند، عملاً آنها را به سمت پیکانی برد که بعضی از قتلهایش را در آن انجام داده بود. نه تنها فرارش به نتیجه نرسید، بلکه خودش و ماشین مشکوکش را به پایگاه پلیس آگاهی غرب تهران منتقل کردند و تازه آنجا بود که روشن شد این مردان چه طعمه بزرگی را به دام انداختهاند.
روزنامهها آن روزها نوشتند که قاتل در ابتدا خودش را عبدالرحمان عبدالرحمان معرفی و ادعا کرد که تبعه دولت افغانستان است. ادعایش تا حدی جدی شد که سفارت افغانستان در ایران بیانیهای در این مورد صادر کرد و از همه خواست صبور باشند تا اصل موضوع روشن شود.
عوض کردن اسم، این بار اما برای قاتل آنقدرها کارآمد نبود. خیلی زود هویت قبلیاش که با آن یک بار تا پای اعدام رفته بود، آشکار شد و بعد از آن هم مدارک واقعی شناساییاش را پیدا کردند، بعد هم خانواده برادر و همسر قبلیاش پیدا شدند و ظاهراً گره از کار این پرونده باز شد.
به نظر میرسید شرایط بهتر شده است. حالا پلیس با خیال راحت پرده از راز جنایتی برمیداشت که ماهها همه را درگیر خودش کرده بود.
روزنامهها با آب و تاب از آنچه رخ داده بود مینوشتند و تقریباً هر روز یک مطلب جدید در مورد «خفاش شب» تهران منتشر میشد تا اینکه زمان دادگاه رسید.
دفاع از چنین متهمی که مردم میخواستند دادگاه دست راست او را قطع کند همانطور که او دست یکی از قربانیان را قطع کرده بود، و پیکرش را آتش بزند همانطور که او این کار را با پیکر مقتولان کرده بود، حتماً یکی از سختترین کارهای دنیا بوده است. با این حال دکتر شکاری وکیل تسخیری که دادگاه برای متهم تعیین کرده بود باید دفاعیاتی را در دادگاه قرائت میکرد. او دفاعیات خود را این طور شروع کرد:
«هرچند متهم به ظاهر انسان است اما سیرت و باطن او از هر حیوانی پستتر است. حکمت حضور وکیل جلوگیری از مکتوم ماندن حقیقت و رفع ستم به متهم است؛ حال انکه در این پرونده ظلم شدید و ستم اکید به وسیله این جانی بر قربانیان و خانوادههای آنها رفته و قلب مردم آزرده شده است. اینجانب وکیل متهم نیستم. مدعیالعموم هستم. چگونه میتوانم اتهامهای متهم را نفی کنم حال آن که متهم صریحاً در مراجع و رسانهها به گناه خود اعتراف دارد. صدور رأی عادلانه و شایسته برای وی، مورد تقاضا است.»
۹ بار قصاص و ۲۱۴ ضربه شلاق حکمی بود که در نهایت اعلام شد. بین زمان دادگاه تا روز اجرای حکم در سحرگاه ۲۲ مردادماه سال ۷۶ روانشناسان و جرمشناسان زیادی با او مصاحبه کردند و تحلیلهایی بر شخصیت او نوشتند. بعدها در کنفرانسها و مصاحبهها و جلسات علمی دانشگاهی، پرونده خفاش، قاتل زنجیرهای زنان تهران که شخصیتی ضد اجتماعی داشت، بارها مورد بحث بررسی قرار گرفت.
دستگاه قضا هم در این مورد گرفتاریهایی داشت. بعد از جلسات دادگاه، برخی وکلای سرشناس به نحوه دفاع از متهم انتقاد کردند و گفتند که دفاع از متهم حتی اگر او «خفاش شب» هم باشد، باید به صورت منطقی صورت بگیرد. با این حال، در آن فضا هیجانی که حاکم شده بود، همهچیز خیلی سریعتر از بسیاری از پروندههای این روزها پیش رفت.
روزنامهها نوشتهاند که صبح روزی که قرار بود خوشرو را اعدام کنند، حداقل پنج هزار نفر برای دیدن مراسم به انبار روباز ورزشگاه آزادی رفتند. این، پایان یکی از مهمترین پروندههای جنایی پلیس تهران بود.
هلاکت ۸ تروریست عامل حمله به پاسگاه دامن در ایرانشهر...
کلاهبردار شیطانصفت با طرح دوستی با ۵۰ فروشنده دختر...
شقایق دهقان و زینب موسوی به عنوان بازیگر و کمدین شناخته...
مارتیک خواننده مشهور پاپ: اگر دعوتم کنند، بعد از ۴۵...
سردار آزمون مهاجم تیم ملی ایران در دبی میزبان محمدرضا...
تیلور سوئیفت و تراویس کلسی رسماً نامزد کردند.