
راستان | اواسط سال 1041 بود که اهالی یکی از محلههای اسلامشهر در تماس با ماموران پلیس خبر هولناکی را مخابره کردند. در تماس همسایهها مشخص شد زن حدودا 50 سالهای به نام پروانه در خانه مسکونی خودش با اصابت ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بود.
به گزارش هفت صبح، با این تماس خیلی سریع کارآگاهان پلیس آگاهی به همراه تیم جنایی در محل وقوع جنایت حاضر شدند و مشخص شد یکی از همسایهها به شوهر پروانه زنگ زده و گفته بود:«در خانه نشسته بودم که زنگ آیفون خانهمان را زدند. همین که گوشی را جواب دادم پسر پروانه گفت مادرم را کشتم! او این را گفت و فرار کرد. من سراسیمه به سمت راه پلههای منتهی به آپارتمان محل سکونت شما دویدم و دیدم لای در باز است. قلبم تند تند میزد و وقتی از لای در چشمم به جسد غرق در خون پروانه افتاد دیگر چیزی نفهمیدم و فقط جیغ میکشیدم.»
تیم بررسی صحنه جرم در مشاهدات ابتدایی خود اعلام کردند که آثار شکستگی قفل و ورود به عنف در خانه پروانه وجود ندارد و این میتوانست فرضیه آشنا بودن قاتل را رقم بزند. همچنین تیم تشخیص هویت پلیس آگاهی نیز در تنپیمایی اولیه وارد آمدن حدود 8 ضربه کاری با جسم تیز و برنده را تائید کردند. در ادامه روند قانونی، جسد با دستور بازپرس جنایی برای انجام معاینات و آزمایشهای لازم به سردخانه پزشکی قانونی منتقل شد.
شناسایی متهمان
درحالی که بررسیها و تحقیقات ابتدایی نشان میداد فرزندان پروانه آخرین کسانی بودند که با او ملاقات داشتند به دستور بازپرس جنایی هدف تحقیقات قرار گرفتند اما در همین حال مشخص شد که هر دو پسر جوان متواری هستند. همین کافی بود که فرزندان پروانه به عنوان مظنونین به قتل مادرشان تحت تعقیب قرار گیرند.
سرانجام با اقدامات فنی و پلیسی دو برادر جوان دستگیر شدند. در ابتدا برادر بزرگتر به نام رامین شناسایی شد و سعی داشت از بیان محل مخفیگاه برادر کوچکترش طفره برود اما در نهایت مشخص شد که او برادر خود به نام شاهین را در منزل یکی از دوستانش مخفی کرده است. با دستگیری متهمان راز قتل پروانه به دست شاهین برملا شد و همچنین رامین به اتهام اخفای متهم به قتل بازداشت شد.
شاهین در اعتراف به قتل گفت: «روز حادثه به خانه مادرم رفته بود تا از او بخواهم از زندگی مشترک خود خارج شود. وقتی مادرم داشت درباره عشق و علاقهاش به شوهرش حرف میزد خون خونم را میخورد. او با من تندی کرد و تهدیدم کرد که اگر دخالت کنم با من برخورد بدی خواهد کرد.
یکدفعه اینقدر خشمگین شدم که خون جلوی چشمانم را گرفت و چاقو را بیرون کشیدم. از شدت عصبانیت نفهمیدم چند ضربه وارد کردم و نفهمیدم ضربات وارد شده به کدام نواحی بدن مادرم اصابت کرد. فقط وقتی به خودم آمدم که مادرم غرق در خون روی زمین افتاد و در همان لحظه نفسش قطع شد و تمام کرد.»
بعد از اینکه شاهین صراحتا به قتل مادرش اقرار کرد، برادر کوچکتر او و رامین به عنوان یکی از اولیای دم رضایت بیقید و شرط خود را نسبت به او اعلام کرد. مادر پروانه نیز هر چند در ابتدا از نوههای خود اعلام شکایت کرده بود اما قبل از رسیدن موعد محاکمه اعلام رضایت کرد.با طی روال قانونی در پرونده و انجام بازسازی صحنه جرم توسط متهم، با صدور کیفرخواست پرونده برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع شد و متهمان به لحاظ جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه رفتند.
در دادگاه
در جلسه محاکمه، شاهین اولین کسی بود که برای دفاع از خود پای میز محاکمه قرار گرفت. او گفت:«چند سال قبل بود که پدر ما فوت کرد و از آن زمان من و رامین با همدیگر زندگی میکردیم و مادرم با برادر کوچکترمان زندگی میکرد. ما گهگاهی او را میدیدیم و مدتی بود که متوجه شده بودیم رفتارهای او تغییر کرده است و من به برادرم گفتم که به مامان شک کردهام و فکر میکنم شاید او با کسی رابطه دارد. اما مادرمان چیزی به ما بروز نمیداد.»
متهم ادامه داد: «تا اینکه یک روز یکی از داییهایمان با من و رامین تماس گرفت و گفت به خانه مادربزرگمان برویم. وقتی به آنجا رسیدیم سه دایی و مادربزرگ با ظاهری ناراحت نشسته بودند و سگرمههایشان در هم بود. یکدفعه یکی از داییهایمان گفت کلاه بیغیرتیتان را بالاتر بگذارید. مادرتان با یک مرد غریبه معاشرت دارد و شما دست روی دست گذاشتهاید.» متهم در ادامه گفت: «وقتی این را گفت من و رامین خیلی برافروخته و عصبانی شدیم.
حتی مادر بزرگ هم ناراحت بود و گریه میکرد و مادرم را نفرین میکرد. خیلی حس بدی به من و برادرم دست داده بود چون فکر میکردیم حالا که داییهایمان متوجه این موضوع شدند لابد بقیه اهل محل هم این موضوع را فهمیدهاند و آبرو برایمان نمانده است. در این میان فقط یکی از داییهایمان سعی میکرد ما را آرام کند و میگفت دخالت نکنید اما بقیه به آتش خشم ما هیزم میریختند. همان جا بود که تصمیم گرفتیم مادرمان را که فکر میکردیم برایمان لکه ننگ شده پاک کنیم.
رامین به من گفت که من سابقهدار و تحت تعقیبم برای همین آب از سرم گذشته و خودم مامان را میکشم. ما روحمان هم خبر نداشت که مادرمان ازدواج کرده است چون با او زندگی نمیکردیم و فقط برادر کوچکترمان با او زندگی میکرد که او هم چیزی به ما نگفته بود.» متهم در مورد روز حادثه گفت: «روز حادثه مطابق نقشهای که از قبل داشتیم مقابل خانه مادرم رفتیم و به بهانه اینکه برادرم را به کافه ببرم او را از خانه خارج کردم.
بعد رامین وارد خانه شد و قرار بود که او مادرمان را بکشد. حدود یک ساعت بعد از خانه بیرون آمد و به من گفت همسایههای مامان در خانه او بودند و موقعیت مناسب نبود. من خیلی عصبانی شدم و به او گفتم تو بیعرضهای و از پس انجام دادن این کار برنیامدی. او هم گفت اگر میتوانی خودت برو و من وارد خانه مادرم شدم. تا مادرم چشمش به من افتاد بیامان به او حمله کردم. به من التماس میکرد و من بیاعتنا به التماسش چندین ضربه به او وارد کردم.
بعد هم از خانه بیرون دویدم و زنگ همسایه را زدم و به او گفتم به مادرم چاقو زدهام تا او جانش را نجات دهد. اما بعدا فهمیدم که مادرم تمام کرده و متواری شدم. رامین یک دختر نوجوان دارد که او در یک مهمانی در مورد مخفیگاه من حرف زده بود که همین باعث لو رفتن من شد.» بعد از شاهین نوبت به برادرش رامین رسید که از خود دفاع کند و او گفت:
«من قصد کشتن مادرم را نداشتم و روز حادثه فقط برای صحبت کردن با او به خانهاش رفتم. از او در مورد ارتباطش با مرد غریبه پرسیدم و او گفت ما حلال همدیگر هستیم و چون میدانستم تو و برادرت دخالت میکنید موضوع را مخفی کردم. وقتی شنیدم ازدواج کرده خیلی عصبانی شدم و از خانه بیرون آمدم. موضوع را به شاهین گفتم و او گفت خودم کار را تمام میکنم. من به او گفتم این کار را نکن اما تصمیمش جدی بود و نمیتوانستم او را منصرف کنم.»
قضات دادگاه بعد از شنیدن دفاعیات متهمان برای صدور رای وارد شور شدند.
در ویدیوی منتشر شده، لحظاتی از کوتاه کردن موها و اصلاح...
عکس های منتشر شده از مراسم عروسی لاکچری ساسی مانکن...
پیشرو در گفتوگو با تهی با لحنی انتقادی نسبت به امیرحسین...
روز حادثه به خانه مادرم رفته بود تا از او بخواهم از...
آخرین تصاویر ضبطشده نشان میدهد که سارقان سوار بر...
بخشی از خانمها محجبه و بخش دیگر محارمند. همین! «هک...