راستان | سهند ایرانمهر در یادداشتی نوشت: ویدئوی حضور بهنوش طباطبایی در جلسه دفاع دکترایش، با همراهی محافظان شخصی، نشانهای است از تغییر در مرز میان دو دنیای متفاوت علم و نمایش است.
(ویدئو) حضور بهنوش طباطبایی با بادیگارد در جلسه دفاع از پایان نامه!
در منطق جامعهی امروز، سلبریتی فقط چهرهای مشهور نیست؛ او نهادی فرهنگی است که میتواند سرمایه نمادین خود را از یک عرصه به عرصهای دیگر منتقل کند. همانطور کهگی دُبور در نظریه «جامعهی نمایش» میگوید، در زمانهای که تصویر بر معنا غلبه کرده، هر چیزی دیر یا زود به نمایش بدل میشود.
حضور محافظ در محیط دانشگاهی نیز بیش از آنکه پاسخی به تهدید واقعی باشد، کارکردی نمادین دارد. در جامعهای که مرز میان «سرمایه فرهنگی» و «سرمایه نمادین» در حال فروریزی است، حفاظت فیزیکی بدل به شکلی از حفاظت از تصویر شده است. لاجرم محافظ شخصی نیز بخشی از صحنه وبخشی از مدیریتی دقیق بر پرستیژ و شأن اجتماعی است.
با این وجود مشکل اصلی از جایی آغاز میشود که دو منطق متفاوت در یک فضا به هم میرسند. دانشگاه به شکل طبیعی باید بر عقلانیت، تخصص و برابری استوار باشد اما میدان سلبریتی حول محور تمایز، رقابت و دیدهشدن میچرخد.
در این میان، محافظ شخصی فقط یک فرد نیست؛ یک نشانه است. نشانهای از فاصله طبقاتی، نشانهای از کنترل فضا و به قول «گافمن» بازتولید مرزهای منزلتی با «مناسک منزلتی» یعنی کنشهایی که هدفشان حفظ فاصله میان سلبریتی و دیگران است.
در جامعهای که اعتماد عمومی به نهادهای رسمی (از سیاست گرفته تا آموزش عالی) کاهش مییابد، علم دیگر فقط بهخاطر دانش مشروع نیست، بلکه باید دیده شود تا معتبر به نظر برسد.
رسانه و شبکههای اجتماعی هم در دو دهه اخیر ساختار قدرت نمادین را بازنویسی کردهاند. نهاد علم زمانی در رأس هرم منزلت بود، اما در جامعهی تصویری امروز، «کسی که دیده میشود» بیش از «کسی که میداند» قدرت دارد. از همینجاست که منطق «صحنه» به همهجا از جمله دانشگاه نفوذ میکند.
دانشگاه هم بهجای نهاد حقیقت، به صحنهای برای «تجاریسازی» شخصی بدل میشود. حضور چهرههای مشهور در محیط علمی، نتیجه همین «اقتصاد نمادین» جدید است که در آن ارزش از دانش نمیآید، بلکه از جلب توجه میآید.

خانم دکتر بهنوش طباطبایی! این دکتری گرفتن بود یا شوآف تبلیغاتی؟ صد رحمت به فیلم عروسی بازیگرها؟
کاوه معینفر در عصر ایران نوشت: در روزهای گذشته، تصاویر و ویدئویی از حضور بهنوش طباطبایی بازیگر شناختهشده سینما و تلویزیون، در جلسه دفاع از پایاننامه دکتریاش منتشر شد؛ تصاویری که فضای آن بیشتر شبیه یک مراسم تبلیغاتی بود تا جلسهای علمی. همراهی بادیگاردها، تصویربرداری مدل عروسی و انتشار هدفمند در رسانهها، موجی از واکنشها را در شبکههای اجتماعی برانگیخت.
چند سالی است که هر از گاهی بازیگران با انتشار مراسم عقد یا عروسی خود توجه بسیار زیادی را جلب میکنند و از این طریق برندهای اقتصادی زیادی را هم با تبلیغ در این قضیه شریک میسازند، مانند عروس بهرام ردان و محمدرضا گلزار تا همین نمونههای اخیر کامران تفتی، متین ستوده، محمد نادری و ...
نکته این است که در انتشار این فیلمهای عروسی جدای از توجه طلبی بازیگران، یک داد و ستد اقتصادی بزرگ هم وجود دارد که همگی از این بابت بهرهمند خواهد شد، اما واقعا جلسه دفاع برای اخذ مدرک دکتری بازیگری چون بهنوش طباطبایی چه دستاوردی محسوب میشود؟ و البته برای چه شخص یا اشخاصی؟!
بعد از دیدن این ویدئو اولین پرسشی که به ذهن خطور میکند این است که آیا این جلسه دفاع از دکتری است یا جشن فارغ التحصیلی؟ یا هر دو را با هم تجمیع کردهاند! چون خودش در صفحه اینستاگرامش نوشته است: « امروز هفدهم آبان ماه ۱۴۰۴ برایم روز مهمی بود. قشنگ ترین روز زندگیم شد وقتی که اساتید و داوران بزرگوار در جلسه ی دفاعیه رساله ی دکتری م نتیجهی سالها تلاشم را در حوزه ی روان شناسی موفقیت آمیز اعلام کردند .»
پرسش بعدی، آیا بهنوش طباطبایی در ضمن تحصیل هر بار که در دانشگاه حضور یافته است به همین شکل بوده و در میان حلقه بادیگاردها و محافظ های شخصی به کسب علم پرداخته است؟ چون خودش باز در صفحه اینستاگرامش نوشته «مدرس دانشگاه» هم هستند، آیا هر بار این گونه سر کلاس درس میروند؟ چرا همه چیز اینقدر عجیب شده است؟!
نکته مهم هم این که چرا دانشگاه در چنین بازی شریک شده و اینچنین مراسمی برگزار شده است؟ دانشگاه آزاد واحد بابل چرا باید اینچنین مرعوب حضور یک بازیگر در میان دانشجویانش شود؟ واقعا هئیت علمی آن دانشگاه بعد از دیدن این تصاویر کلیپ عروسی و بادیگارد و ... چه احساسی بهشان دست داده است؟
کسب تحصیلات عالی توسط هنرمندان یا چهرههای عمومی امری مثبت و قابل احترام است؛ اما زمانی که این مسیر به پروژهای برای مدیریت تصویر شخصی و افزایش دیدهشدن تبدیل شود، معنای علم و پژوهش زیر سؤال میرود. در چنین حالتی، پایاننامه نه سندی از تحقیق، بلکه محتوایی برای مصرف رسانهای تلقی میشود؛ پست ویدیویی که در پی لایک و ویو است، نه نقد و گفتوگوی علمی.
دانشگاه، در ذات خود، محل گفتوگو، تحقیق و فروتنی علمی است. اما آنچه در این تصاویر دیده شد، مرز میان فرهنگ دانشگاهی و فرهنگ سلبریتی را در هم شکست. دفاع از پایاننامه، یک رویداد شخصی و علمی است، نه فرصتی برای نمایش چهره یا تولید محتوای تبلیغاتی.
وقتی سلبریتیها فضای دانشگاه را به صحنهی حضور تبلیغاتی رسانهای تبدیل میکنند، ارزشهای علمی در پس جلوههای ظاهری محو میشود و دانشگاه ناخواسته به بخشی از نمایش شهرت بدل میگردد.
نمیتوان از نقش رسانهها و کاربران فضای مجازی در تقویت این چرخه چشم پوشید. بازنشر گستردهی این تصاویر، تولید شوخیها و تحلیلهای سطحی، نشان داد که جامعه خود نیز از این تضاد میان «تحصیل» و «تبلیغ» لذت میبرد و آن را بازتولید میکند.
در نتیجه، هرچقدر واکنشها تندتر باشد، باز هم به نفع چرخهی توجه و دیدهشدن تمام میشود؛ همان چیزی که موتور اصلی فرهنگ سلبریتی است.
در روزگاری که مرز میان حقیقت و تصویر روزبهروز باریکتر میشود، حفط شأن دانشگاه بیش از هر زمان دیگری اهمیت دارد. دانشگاه باید همچنان نماد تلاش بیهیاهو، تحقیق بیدوربین و دانایی بینمایش باقی بماند. علم اگر به ابزار دیدهشدن بدل شود، دیگر علم نیست؛ تنها بخشی از نمایش بزرگ «شهرت» است.
شاید هم این اتفاق اخیر بهنوش طباطبایی نه یک خطای فردی، بلکه نشانهای از بحران فرهنگی گستردهتری است: نمایشی شدن همه چیز در عصر رسانههای اجتماعی. در جامعهای که معیار ارزش «تعداد بازدید» است، نه «کیفیت عمل»، طبیعی است که حتی دفاع از پایاننامه هم شبیه یک «ایونت تبلیغاتی» شود.
اما شاید هنوز بتوان با تأمل و نقد صادقانه، یادمان بیاوریم که دانشگاه صحنه شو آف نمیخواهد؛ صداقت، تلاش و تعهد میخواهد. یک زمانی دانشگاه قلب تپنده جامعه بود ...
ویدئویی از حسن پوشیرازی و مصطفی زمانی در نماز میت همایون...
حضور چهرههای مشهور در محیط علمی، نتیجه «اقتصاد نمادین»...
سکانسی به یادماندنی از بازی همایون ارشادی در فیلم بادباک...
خواهر همایون ارشادی درباره تشییع پیکر برادرش توضیح...
از جوانی ما که گذشت البته زیاد هم پشیمان و ناراحت نیستم....
در دفاع از خودم در برابر حمله شهرام با قمه مجبور...