راستان | سریال «بازنده» نام سریال تازهای است که وارد شبکه خانگی شده و در پلتفورم فیلیمو پخش می شود. این سریال فضایی جنایی و راز آلود دارد، شاید این سریال بتواند خلا سریال های جنایی و کاراگاهی را کمی پوشش دهد.
به گزارش راستان، امین حسینپور نویسندگی و کارگردانی این سریال و احسان ظلیپور تهیهکنندگی آن را به عهده دارد، علیرضا کمالی در این قصه، در نقش کارآگاه کیانی، درگیر پروندهای پیچیده میشود که رازهای بزرگی از یک خانواده را برملا میکند.
مینیسریال «بازنده» دومین ساخته امین حسینپور پس از مینیسریال «درمانگر» است. این مجموعه جنایی و معمایی، برداشتی آزاد از رمان «زن همسایه» نوشته شاری لاپنا است.
در خلاصه داستان سریال بازنده این متن مبهم و رازآلود آمده است: «کارآگاه کیانی، درگیر پروندهای پیچیده میشود که رازهای بزرگی از یک خانواده را برملا میکند. آنطور که پیداست ما با سریالی جنایی و رازآلود طرفیم که قرار است یک پلیس، راز این ماجرا را به دست آورد.»
اما پس از پخش قسمت اول داستان مشخص شد ماجرای این است: «قصه «بازنده» با محوریت یک مامور پلیس به نام «حامد کیانی» روایت میشود. سرگرد «کیانی» مسئول رسیدگی به پرونده مفقود شدن یک نوزاد میشود. ماجرا از این قرار است که زوج اصلی قصه برای شرکت در مهمانی شام، به خانه همسایه خود میروند، اما نوزادشان را که در خانه خوابیده، همراه خود نمیبرند. وقتی به خانه بازمیگردند متوجه میشوند اثری از نوزاد نیست! دروغها و پنهانکاریهای شخصیتهای قصه، نشان میدهد اوضاع عادی نیست. سرگرد «کیانی» باید این معمای پیچیده را حل کند.»
امین حسینپور، نویسنده و کارگردان این سریال و احسان ظلیپور تهیهکننده آن است. بازنده دومین تجربه حسینپور در این ژانر محسوب میشود.
اما گروه بازیگران اصلی مینیسریال بازنده که بسیار هم کنجکاویبرانگیز است، از این قرار است؛ علیرضا کمالی، سارا بهرامی، صابر ابر، صدف اسپهبدی، رویا جاویدنیا، محمد علیمحمدی، امیر غفارمنش، مهدی رکنی، علی مردانه، الهه اذکاری، ترنم کرمانیان، امیرحسین رضازاده، سپیده مولوی، ستاره قهرمانی و با حضور پیمان قاسمخانی.
مدیر فیلمبرداری: آرش رمضانی، تدوین: سیاوش کردجان، طراح و ترکیب صدا: حسین ابوالصدق، طراح لباس: مارال جیرانی، طراح صحنه: امین حسین پور، مدیر تولید: پوریا زمانی، موسیقی: پیام آزادی، مدیر صدابرداری: محمود کاشانی، طراح چهره پردازی: مهدی صیاد، سرپرست گروه برنامهریزی و کارگردانی: علی مردانه، دستیار اول کارگردان: رضا مسعودی، برنامه ریز: حمید غفارزاده، منشی صحنه: فائزه فرزام، مدیر تدارکات: مرتضی اسکندری، طراح جلوه ویژه بصری: کامیار شفیع پور، طراح جلوه ویژه میدانی: مجید حیدریی و عکاس: محمد مهدی دلخواسته.
اولین قسمت سریال معمایی بازنده در آخرین جمعه تابستان ۳۰ شهریور ۱۴۰۳ از فیلیمو پخش شد و قرار است هر هفته در روزهای جمعه پخش شود.
پوستر رسمی سریال Loser
تاکنون رسانهها موشکافانه به بررسی این سریال نپرداخته اند و نقدهای چندانی به آن صورت نگرفته است.
بازنده این قصه جنایی - معمایی کیست؟
باید این حال سایت عصر ایران در مطلبی به بررسی این سریال پرداخت و نوشت:
«تاریکی، ابهام و رازآلودگی سه المانی هستند که در کنار استفاده بهجای کارگردان از نورپردازی دقیق و موسیقی متن، از همان قسمت اول به ذهن متبادر میشوند. استفاده از لوکیشنهای کمتر دیده شده و طراحی صحنه نیز از دیگر نکات قابل توجهی است که تا حدودی توانسته فضایی مناسب برای روایت داستانی جنایی را ایجاد کند. این فضاسازی نه تنها به جذابیت روایی داستان میافزاید، بلکه به مخاطب کمک میکند تا در بستری مناسب به عمق شخصیتها پی ببرد و درگیر پیچیدگیهای روانی آنها شود.
در سوی دیگر، شخصیتپردازیهای صورت گرفته در سریال «بازنده» از مواردی است که باید به آن اشاره کرد. کاراکترها در دل این قصه، بسیار پیچیده و چند بعدی هستند. هر یک از شخصیتها، گذشتهای پنهان و انگیزههای خاص خود را دارند. این پیچیدگی، باعث میشود که مخاطب نسبت به آنها کنجکاو شود و بخواهد بیشتر درباره آنها بداند.
حضور علیرضا کمالی در قامت یک کارآگاه جنایی و دیده شدن او در قالب شخصیتی متفاوت از نقشهای گذشتهاش باعث شده تا این نقش به واسطه تازگی آن برای این بازیگر، تأثیرگذاری منحصر به فردی داشته باشد که آن را قابل باور میکند. هر چند شاید در نگاه اول این کارآگاه، به واسطه تجربه نقش رضا پروانه در «پوست شیر»، ممکن است بیننده را یاد چهرهای که از او به یاد دارد، بیندازد اما در عین خودسرانگیهای شخصیت، از جمله کتک زدن متهم و مُقُر آوردنش در همان شروع که یادآور خلق و خوی رضا پروانه است، به هیچ وجه نمیتوان منکر هویت مستقل این آقای کارآگاه در «بازنده» شد.
در کنار علیرضا کمالی، حضور پیمان قاسمخانی هم از دیگر اتفاقاتی است که با کلیشهشکنی رخ داده، باعث شد تا شاهد ترکیب تازهای از بازیگران باشیم، ترکیبی که با نقش متفاوت صدف اسپهدی و ظاهر دیده نشده از او در قالب چنین شخصیتی کامل میشود. ترکیب زوج این سریال یعنی صابر ابر و سارا بهرامی هم از دیگر اتفاقات جالب توجهی است که باید دید در ادامه ماجرا چطور باعث پیشبرد داستان میشود؟
به طور کلی اما ترکیب یک داستان معمایی-جنایی با یک قصه خانوادگی جزو اتفاقاتی محسوب میشود که به ذات برای بیننده جالب توجه است و اینکه امین حسینپور چطور از پس این ترکیب برآمده هم، موضوعی است که به طور حتم با انتشار دیگر قسمتها بیشتر میتوان از آن گفت.»
بازیهای و فضاسازی خوب در «بازنده»
روزنامه خراسان هم درباره سریال بازنده گزارشی منتشر کرد و نوشت: ««بازنده» در همان قسمت اول پس از معرفی سریع شخصیتها، معمای داستان را طرح میکند. اطلاعاتی که درباره گذشته و حال کاراکترها به مخاطب داده میشود، به خوبی تماشاگر را با داستان همراه میکند. نقطهگذاری برای پایان قسمت اول نیز خوب است و قصه این قدرت را دارد تا مخاطب را به دنبال خود بکشاند. با توجه به این که «بازنده» در قالب مینیسریال ساخته شده، انتظار میرود قسمتهای بعدی نیز مانند شروع این مجموعه، با ریتم مناسبی پیش برود. باید دید «بازنده» تا چه اندازه میتواند غیرقابل پیشبینی جلو برود.
سریال «بازنده» از نظر بصری و فضاسازی نیز توجه مخاطب را جلب میکند. خانه «ارغوان» و «کاوه»، دوران قبل از انقلاب متعلق به سفیر اسپانیا بوده و توسط یک معمار اسپانیایی طراحی شده است؛ بنابراین فضایی اروپایی دارد. اداره پلیس سریال نیز شباهتی به اداره پلیس در ایران ندارد، بنابراین لوکیشنهای «بازنده» چندان برای مخاطب ایرانی آشنا نیست. البته این فضای متفاوت با فضای معمایی قصه تناسب دارد. خانه چوبی تاریک با اتاقهای مختلف، وسایل خانه، تابلوهای روی دیوار، پنجرهها، رنگها، نورپردازی سریال همه و همه کاملا با فضای رازآلود قصه هماهنگ است و به همراه شدن مخاطب با سریال کمک میکند.
بازیگر اصلی «بازنده» علیرضا کمالی است و در قسمت اول سریال حضور پررنگی دارد. «کیانی» پلیس کنجکاو و تیزهوشی است که فرزندش را در تصادف از دست داده و از همسرش نیز جدا شده است. این کاراکتر با توجه به شرایط زندگی شخصی خود، روحیه شادی ندارد و غم پنهانی در پس چهره او دیده میشود. علیرضا کمالی موفق شده تصویر پلسی مشکوک و زرنگ فرو برود که با سوالاتی ریزبینانه، مچ متهمان پرونده را میگیرد. کمالی در سکانسی که مشغول تماشای فیلم تولد فرزند خود بود، وجه احساساتی کاراکترش را نمایان کرد و فعلا میتوان گفت بازی خوبی در سریال داشته است. صابر ابر در نقش مردی مشکوک که چندان بر اوضاع مسلط نیست و اضطراب دارد نیز بازی خوبی از خود به نمایش گذاشته است. سارا بهرامی در «بازنده»، نقش زنی افسرده را ایفا میکند که تحت نظر روانپزشک است. این بازیگر در نقش این شخصیت بازی قابل باوری دارد و احساسات خود را به مخاطب منتقل میکند. رویا جاویدنیا مشابه نقشهای پیشین خود، در نقش زنی ثروتمند و جدی ظاهر شده است.
روی مدار متوسط بودن
روزنامه جوان هم نقدی درباره این سریال منتشر کرده است.
این روزنامه نوشت: «سریال «بازنده» در اولین قسمت نه خیلی خوب و قوی و نه خیلی ضعیف و پیش پاافتاده به چشم آمد. همه چیز سریال بر روی مدار استانداردی از متوسط بودن پیش رفت و باید دید در ادامه کدام کفه سنگینتر میشود. پخش چند قسمت دیگر بهتر مشخص می کند با سریال خوبی و قابل قبول روبروییم یا سریالی بد و ضعیف.
قسمت اول سریال نشان داد با اثری عامهپسند برای همه سلیقهها طرف نیستیم. «بازنده» سریالی کارگاهی با فضایی شبیه به فیلمهای نوآر است که بیشتر مخاطبان خاص را درگیر خودش میکند. البته این نکته بدی نیست. پس از ساخت پشت سر هم سریالهایی با مضامین دعوا و درگیری و زد و خورد، بد نیست شبکه نمایش خانگی در سریالهایش تنوع ژانری را تجربه کند.
سریال در قدم اول ما را با زوجی آشنا میکند که درگیر گم شدن فرزند کوچکشان شدهاند. زنی افسرده و درهم فرورفته با بازی سارا بهرامی به همراه مردی مرموز با بازی صابر ابر که انگار چیزهای زیادی برای پنهان کردن دارد، شخصیتهای اصلی سریال هستند. همچنین زن همسایه با بازی صدف اسپهبدی و برادرش و پلیسی که درگیر ماجرای دزدیده شدن بچه شده دیگر شخصیتهای سریال را تشکیل میدهند.
بیشتر فضای داستان در یک خانه قدیمی میگذرد و همین باعث میشود به لحاظ لوکیشن با اثری محدود مواجه باشیم. بیشتر نماها داخلی است و خیلی از نماهای بیرونی و کوچه و خیابان خبری نیست. تا اینجا نمیتوان این موارد را جزو نقاط ضعف یا قوت سریال به حساب آورد، ولی نکته مهم در چنین آثاری به طولانی و خسته کننده شدن سکانسها میرسد.
در همین قسمت اول هم دیالوگهای طولانی پلیس و سوال و جوابهای مداوم سریال را تا مرز افتادن ریتم پیش میبرد که فلشبکها به داد قصه میرسد. معمولا در سریالهای کارگاهی یک حادثه، جرقه اتفاقات و حوادث بعدی را میزند و موجب میشود تا در جریان پیدا شدن حقیقت دست خیلیها رو شود.
سریالهای جنایی و کارگاهی از محبوبیت زیادی بین مردم برخوردار هستند و مخاطبان ایرانی همواره از سریالهای خارجی این ژانر استقبال کردهاند. نمونه اخیرش به سریال «اصل برائت» برمیگردد که تماشاگران زیادی در ایران داشت.
«بازنده» نیز قطعا از قواعد این ژانر پیروی خواهد کرد و چند برگه برنده در دستانش دارد. اینکه سریال با برداشتی آزاد از کتاب «زن همسایه» شاری لاپنا نوشته شده موجب استحکام و قوی شدن بنیه فیلمنامه می شود. معمولا هرگاه ادبیات به یاری فیلم و سریالها آمده، خروجی کار قابل قبول تر و موردپسندتر بوده است. به ویژه آنکه فیلم و سریالهای ایرانی همواره از فقر داستان و کمبود ایده و ضعف فیلمنامه رنج برده اند و کمک گرفتن از یک کتاب مشهور، می تواند این ضعفها را بپوشاند.
همچنین کارگردانی سریال چشم نواز و قابل قبول است و مخاطبش را هنگام تماشا اذیت نمی کند. نحوه دکوپاژ دوربین و رنگ بندی نماها همه به خوبی در خدمت فضای رازآلود داستان در آمده است. فقط توجه نکردن به یکسری نکات ریز مثل بارش باران که قرار بوده با جلوه های ویژه دربیاید و در سینما کار ساده ای به نظر می رسد کاملا مصنوعی شده و توی ذوق می زند.
حال باید منتظر ماند و دید «بازنده» در ادامه می تواند در قصه پردازی روند رو به جلویی داشته باشد و خودش را از حد متوسط بودن بالاتر ببرد.»
فیلیموشات نیز نقدی درباره سریال «بازنده» منتشر کرده که قابل توجه است.
در این مطلب آمده است: «سریال بازنده از همان ابتدا در تعریف کاراکترها، آغاز درام، طراحی صحنه و رنگبندیها در هر نما و در کل اتمسفر سریال بازنده نشان میدهد که نسبتی با ایران ندارد. مثلاً رنگ سریال در قسمت اول، قهوهای تیره است و حال و هوای سریال هم بارانی. همین دو نشان در همه لحظات سریال رعایت میشود؛ از نمای اول که باران نقش پررنگی دارد تا انتهای این قسمت که کاراکترهای جدید وارد کادر میشوند. رنگ هم از پوشش بازیگران گرفته تا فضای خانه، همین نسبت با رنگ قهوهای را مراعات میکند.
این یکدستی در قسمت اول بازنده، دیدنی بود و ما را به تماشای قسمتهای بعدی علاقهمند کرد. فقط امیدواریم این ایده در اجرا هم ما را ناامید نکند و «ایرانی نبودن» فقط در همین تیتر خلاصه نشود
مثال دیگر، درست که پلیس سریال بازنده از نشان مشهور نیروی انتظامی بهره میبرد ولی رفتار پلیس، حضور در صحنه جنایت، صحبت با متهمان و… شبیه پلیسی که بیشتر ما میشناسیم نیست. رفتار ۲ شخصیت اصلی (در مقابل اتفاقی که برایشان افتاده) و تا حدودی همسایهها هم نزدیک به چیزی که حدس میزنیم نیست. همه رفتارها در فضای سرد و بارانی و البته دور از واقعیت آشنا، باقی میماند.
این ایرانی نبودن و پایبند نماندن به کلیشههای وطنی، عامدانه از تیتراژ اول (که تماما انگلیسی است) تا انتهای قسمت اول بازنده ادامه دارد. گویا سازندگان بازنده اصراری ندارند محصولشان شبیه فیلمها و سریالهای ایرانی باشد و خودش را به جامعه نزدیک کند. و هیچ نگران نیستند که وامدار سریالها یا فیلمهای معمایی و جنایی خارجی قلمداد شوند.
حالا اینکه این روش پرداخت (از صحنه تا دیالوگها، درام و تیتراژ) چقدر به کمک سریال میآید تا ضدکلیشه ایرانی شود یا دست کارگردان را میبندد و ارتباط سریالش با جامعه مردم را قطع میکند، باید در قسمتهای بعدی مشاهده کرد.
اما فعلا مهم این است که این یکدستی در قسمت اول بازنده، دیدنی بود و ما را به تماشای قسمتهای بعدی علاقهمند کرد. فقط امیدواریم این ایده در اجرا هم ما را ناامید نکند و «ایرانی نبودن» فقط در همین تیتر خلاصه نشود؛ کیفیت سریال جنایی هم خارجی باشد!»
جدا از استپ و کنترل توپی که دیشب هری کین روی گل سوم...
قضات دادگاه کیفری استان تهران، همسر معاون شهردار تهران...
برگزارکنندگان، پلیس را مقصر لغو کنسرت میدانند اما...
بهاره سرگلزایی از هنرمندان جوان برنامه «عصر جدید» تحت...