راستان | مرد ۳۸ ساله با بیان این که خودخواهیهای من و لجبازیهای همسرم، دو فرزندم را دچار افسردگی کرده است، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت:در یکی از مراکز دولتی مشغول کار هستم و درآمد مناسبی دارم. ۱۰ سال قبل وقتی با همسر ۱۶ ساله ام ازدواج کردم اختلاف سنی زیادی با یکدیگر داشتیم؛ اما همواره به خودم این اطمینان را میدادم که او هنوز نوجوان است و میتوانم آن طور که دوست دارم او را در زندگی مشترک تربیت کنم تا زندگی مطابق میل من پیش برود.
خلاصه در شهر مرزی خراسان رضوی زندگی مشترکمان را آغاز کردیم. ابتدا همه امور به خواست من پیش میرفت تا این که خانواده همسرم به مشهد مهاجرت کردند و از آن روز به بعد رفتارهای همسرم نیز به کلی تغییر کرد به طوری که نوع پوشش او عوض شد و حالا به بهانههای مختلف در جشنهای مختلط بستگانش شرکت میکرد و با افراد نامحرم اطرافیانش در مجالس عروسی میرقصید و حتی دوست داشت به تنهایی مسافرت کند. از سوی دیگر هم مدام با گوشی تلفن همراهش مشغول بود و من از این رفتارها زجر میکشیدم.
به همین دلیل مشاجرهها و درگیریهای ما در حالی شروع شد که من همسرم را متهم به بی بند و باری میکردم و او هم مرا مردی بدبین میپنداشت که دچار سوءظن شده است. خلاصه این مشاجرهها به جایی رسید که چندبار همسرم را کتک زدم و او هم با قهر به منزل پدرش در مشهد میرفت و هر بار با او تماس میگرفتم در خانه نبود! این رفتارها نیز بر بدگمانی من تاثیر بدی گذاشت.
چندبارآشتی کردیم ولی بازهم تهمتها و فحاشیها ادامه داشت تا این که آخرین بار برای گذراندن تعطیلات نوروز به همراه خانواده به مشهد آمدیم و در منزل پدرزنم اقامت داشتیم. چندروز بعد تصمیم گرفتم به شهر خودمان بازگردیم، اما همسرم مخالفت کرد و مدعی شد هنوز تعطیلات تمام نشده است وبا این بهانه قصد داشت چند روز بیشتر در مشهد بماند. من هم که فکر میکردم او در مشهد با فردی ارتباط دارد و به همین خاطر قصد دارد در مشهد بماند با او به مشاجره و درگیری پرداختم و در همان حالت عصبانیت و در حالی که به اصرارهای پدرزنم نیز توجهی نمیکردم، دوفرزند خردسالم را خواب آلود در آغوش گرفتم و به خاطر غرور و لجبازی خودم، آنها را به شهر مرزی (محل زندگی خودم) بردم. آن شب فرزندانم خیلی اشک ریختند و قلب همسرم نیز شکست ولی غرورم اجازه نداد که دختر وپسرم را بازگردانم.
به او گفتم: اینها فرزندان من هستند و اجازه نمیدهم در مشهد بمانند! من به شهر خودمان بازگشتم ولی از آن روز به بعد هرچه با همسرم تماس گرفتم دیگر پاسخ تلفن هایم را نداد و تازه فهمیدم که قصد دارد از من جدا شود! این بود که برای عذرخواهی به همراه فرزندانم به مشهد آمدم ولی او دیگر حاضر نیست مرا ببیند. به این خاطر به مرکز مشاوره پلیس آمدیم تا شاید راهی برای بازگشت به زندگی همسرم پیدا کنم ولیای کاش ...
اگر چه با دستور سرگرد آبکه (رئیس کلانتری طبرسی شمالی) تلاش کارشناسان اجتماعی و مشاوران دایره مددکاری برای حل این مشکل آغاز شد، اما همسر جوان این مرد حاضر نشد حتی با همسرش گفتگو کند.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
صبح امروز در حالی که هوای توچال بارانی بود، کوهنوردان...
ویدئویی از مهرداد صدیقیان تحت فشار یک دختر در شبکه...
داماد چینی فیلم خیانت زنش را در تالار عروسی پخش کرد...
جواد خیابانی: بازیکنان تیم ملی می گویند سختی راه را...