
راستان | هفتم خرداد ماه سال 98 گزارش پیدا شدن جسد پتوپیچ شده زن جوانی به نام رعنا در خانهاش واقع در جوادیه تهرانپارس روی میز بازپرس جنایی قرار گرفت. خانواده رعنا بعد از اینکه با تماسهای مکرر و بیپاسخ و مراجعه به منزل وی با جسد رعنای 25 ساله که با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بود مواجه شدند.
خانواده مقتول به ماموران جنایی گفتند: «رعنا از مدتها قبل با همسر خود اختلاف داشت. هشت ماه قبل آنها با هم قهر کردند و همسرش او را تنها گذاشت و راهی شهرستان شد. این زوج تازه دو روز بود که بعد از ماهها قهر با هم آشتی کرده بودند و بعد از این جنایت شوهر او غیبش زده است.»
شوهر رعنا به نام مازیار 27 ساله ساعتی قبل از کشف جسد با شوهر خواهر خودش تماس گرفته و دختر پنج سالهاش به همراه همه مدارک شناسایی و گوشی تلفن همراهش را به دامادشان تحویل داده بود. بعد از آن دیگر هیچ ردی از مازیار در دست نبود.
هفت سال گذشت تا اینکه اردیبهشت امسال مدیر یک کمپ ترک اعتیاد با پلیس آگاهی تماس گرفت و گفت:«یکی از مددجویان ما ادعا میکند قاتل است.» ماموران آگاهی از این مدیر خواستند عکس آن مددجو را برایشان بفرستد و مشخص شد آن فرد کسی نیست جز مازیار. در حالی که متهم یک بار غیابی محاکمه شده بود با تقاضای واخواهی بار دیگر جلسه محاکمه در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران تشکیل شد.
مازیار در دادگاه گفت:«من سرایدار ساختمان بودم و با رعنا در خانهای زندگی میکردیم که به نام خودش اجاره کرده بود. هشت ماه قبل از قتل بود که من متوجه شدم همسرم باردار است. او اصرار داشت بچه را سقط کند و من با این تصمیم به شدت مخالف بودم. تا اینکه یک روز صبح زود با صدای گریه دخترمان از خواب بیدار شدم و دیدم که رعنا خانه نیست.
تا ساعت یک ظهر صبر کردم و یکدفعه یکی از همسایهها اطلاع داد رعنا را به خانه آورده است. رعنا بیحال و بیرمق روی صندلی ماشین او افتاده بود و حتی نا نداشت روسریاش را بر سرش بکشد. من او را بغل کردم و داخل خانه آوردم و فهمیدم از قبل با مرد همسایه هماهنگ کرده بود که او را برای سقط جنین به بیمارستان ببرد.»
آن روز دعوای سختی میان رعنا و مازیار در گرفت: «به او گفتم به چه حقی از مرد غریبه کمک خواستی در حالی که خودم در خانه بودم و ماشین هم دارم.» متهم ادامه داد:«چند وقتی بود گوشی رعنا همیشه سایلنت بود. من فکر میکردم لابد با آن مرد همسایه رابطه داشته و به او گفتم اگر بچه مال من بود چرا بیاجازه سقط کردی؟ به همراه دخترم به شهرستان محل سکونت پدر و مادرم رفتیم. اما رعنا به تنهایی در تهران ماند. او در خانههای مردم کار نظافت انجام میداد. به او میگفتم دوست ندارم با دختربچه به خانه مردم بروی اما او اصلا به حرفم اعتنا نمیکرد.»
بالاخره رعنا و مازیار بعد از قهر طولانی مدت آشتی کردند: «بعد از هشت ماه قهر، من و دخترم به خانهای برگشتیم که رعنا اجاره کرده بود. اولین روز بعد از آشتی رفتار رعنا با من خیلی سرد بود. ساعت پنج و نیم صبح با هم بحثمان شد. اینقدر خشمگین بودم که تصمیم گرفتم او را بکشم.
دو کارد آشپزخانه برداشتم و بالای سر رعنا رفتم. وقتی وارد اتاق شدم پشتش به من بود. دخترم هم کمی آن طرفتر خوابیده بود. به محض اینکه زنم برگشت و من را دید روی زانوهایش نشستم و دیگر به او امان ندادم. چاقو را محکم در گلویش فرو کردم که تیغه چاقو در گردنش شکست. فقط فرصت کرد دوبار اسمم را صدا بزند.
با چاقوی دیگر چند ضربه به شکم و کتفش زدم و بعد گلویش را فشار دادم تا اگر هنوز جان دارد خفه شود. بعد خیلی سریع جسد را پتوپیچ کردم تا دخترم چیزی نبیند. همان موقع دخترم بیدار شد و من خیلی سریع به دامادمان زنگ زدم. وقتی مقابل در رسید به او گفتم که رعنا را کشتهام. از او خواستم دخترم را به مادرم در شهرستان تحویل دهد و مدارک و گوشیام را هم به او سپردم. او گفت خودت را به پلیس تحویل بده اما من خیلی ترسیده بودم و بعد از رفتنش با موتور از آنجا فرار کردم.»
متهم در ادامه گفت: «با موتور به ترمینال جنوب رفتم و از آنجا راهی ارومیه شدم. جایی را بلد نبودم و پول زیادی هم همراهم نبود.در شهر پرسه میزدم تا با یک قاچاق بر انسان آشنا شدم اما چون پول نداشتم فقط راه را نشانم داد. گفت باید از فلان کوه بالا بروی و یادم داد از کدام مسیر بروم که به وان برسم.
آنجا دستگیر و تحویل کمپ شدم. آنجا خودم را افغان جا زدم و یک اسم مستعار قلابی گفتم. شش ماه در آن کمپ بودم تا اینکه اداره مهاجرت من را دیپورت کرد و چون فکر میکردند افغان هستم من را به افغانستان فرستادند. سه روز در افغانستان بودم و بعد به همراه مهاجران غیرقانونی افغان که به ایران میآمدند راهی تهران شدم و به هاشم آباد تهران رسیدم.
در مسیر با قاچاق بری که ما را آورد دوست شدم و به او گفتم به کار و پول نیاز دارم و او گفت در خیابان اتابک مسافرانی را میفرستم، تو کرایهشان را نقد کن.» در همین روزها بود که مازیار گرفتار مواد مخدر شد: «دو سال در آن وضعیت زندگی کردم اما اعتیادم شدید شد. شش بار پلیس مبارزه با موادمخدر مرا دستگیر کرد اما بار هفتم احساس کردم طاقت این سبک زندگی مخفیانه را ندارم برای همین همه چیز را به مدیر کمپ گفتم و از او خواستم من را تحویل پلیس دهد.»
مازیار در آخرین دفاع خود میگوید: «جدایی از رعنا راههای دیگری داشت و خیلی پشیمانم که این راه را انتخاب کردم چون باعث شد در به در و آواره شوم. همسرم به هیچ وجه با من کنار نمیآمد و خیلی اذیتم میکرد. او اصلا به من اهمیت نمیداد.
به او میگفتم صبح کمی زودتر بیدار شو و برایم صبحانه آماده کن تا مسافرکشی کنم و درآمدم زیاد شود. اما با من دعوا میکرد و میگفت چرا بیدارم میکنی. به من و دخترمان اصلا رسیدگی نمیکرد. با این حال که پشیمانم اما عذاب وجدان ندارم. هنوز هم رعنا را به خاطر آزارهایش نبخشیدهام.»
قاضی به او گفت:«چرا با چنین کینهای که از همسرت داشتی بعد از آن هشت ماه دوباره با او آشتی کردی؟» متهم گفت:«وقتی فقط 4 سال داشتم پدرم فوت کرد و مادرم شوهر کرد. من نمیخواستم دخترم مثل خودم زیر دست ناپدری یا نامادری بزرگ شود. به خاطر دخترم به زندگی برگشتم اما اگر الان به عقب بر میگشتم رعنا را طلاق میدادم.»
قضات دادگاه بعد از شنیدن دفاعیات متهم و وکیل او برای صدور رای وارد شور شدند.
هفت صبح
تصویری از مرحوم هاشمی رفسنجانی را در سالهای دهه ۶۰...
در جلسه بازرس ویژه رئیس جمهور با دبیران احزاب و فعالان...
ویدیوی وایرالشدهٔ نانسی عجرم خوانندهٔ مشهور لبنانی...
ایران و تایلند در آخرین بازی از مرحله گروهی رقابتهای...
تهیهکننده سریال «سووشون» با تایید خبر رفع توقیف سریال...
محمدرضا گلزار با انتشار تصویری از بدنش آمادگی جسمانی...